الف لام میم
... ....
نگارش در تاريخ جمعه 25 اسفند 1396برچسب:عکس,, توسط |
نگارش در تاريخ پنج شنبه 5 آبان 1395برچسب:دین, توسط |

«مراد از آرامش روحی مومن این نیست که کسانیکه ایمان به خدا دارند با مشکلات مواجه نمی شوند و یا اینکه این افراد به راحتى همه گردنه هاى زندگى را به راحتى طى می کنند ؛ چراکه زندگى انسان همواره مملو از مشکلات، فراز و نشیب ها و موانع است. اما کسانیکه ایمان واقعی به خدا دارند علیرغم همه مشکلاتى که سر راه آنها وجود دارد با آرامش کامل روحی بدون هیچ ترس و ناراحتی مشکلات را از سر راه خود برداشته و فراز و نشیب هاى زندگى را طى می کند تا به سر منزل مقصود برسند. و به همین دلیل چنین افرادی هرگز دچار بیماری‏های روحی و روانی که معمولاً افراد بی ایمان گرفتار آن می‏شوند، نخواهند شد.

خداوند متعال در آیه ۶۲ سوره بقره در خصوص آرامش ایمان آورندگان به خدا می فرماید : … من ءامن باللَّه و الیوم الأخر … و لا خوف علیهم و لا هم یحزنون. کسانیکه ایمان به خدا و روز قیامت دارند … هیچ ترس و ناراحتی بر آنها نیست .

اما اینکه چه رابطه بین ایمان به خدا و آرامش انسان وجود دارد آن را باید در ویژگی مومنان جستجو نمود که در اینجا فقط به چند مورد اکتفا می نمائیم .

اول اینکه : کسانیکه به خدا ایمان دارند ؛ او را به عنوان قدرتی بی منتها دوست و یاور خود می دانند کما اینکه خداوند متعال در آیه ۲۵۷ سوره بقره وعده داده : الله ولی الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الی النور . خداوند یاور مومنان است و آنها را از تاریکی به روشنایی می برد .

دوم : کسانیکه به خدا ایمان دارند، بر او توکل می کنند زیرا قرآن، سوره طلاق/ ۳ مى‏فرماید: وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ هر کس بر خدا توکل کند، خدا او را کافى است .

سوم : کسانیکه به خدا ایمان دارند، نتایج امور را به او واگذار می کنند . افرادیکه به خدا ایمان دارند با تکیه و اعتماد بر خداوند پس از انجام امور نتیجه کارشان را به او واگذار می کنند و اگر آن کار به نتیجه مطلوب نرسیده یقین دارند که حتما خداوندیکه دوست و یاور آنها می باشد این مساله را به صلاح بنده وی نمی دانسته لذا از این جهت آرامش دارند که اگر چه کارشان به نتیجه نرسیده اما ضرری متوجه آنها نشده چراکه حتما خداوند این امر را به صلاح فرد نمی دانسته.

چهارم : کسانیکه به خدا ایمان دارند، به قضای الهی راضی می باشند.

پنجم : کسانیکه به خدا ایمان دارند، در برابر امر خدا تسلیم می باشند.» [رفرنس]

نگارش در تاريخ پنج شنبه 6 مهر 1395برچسب:دین, توسط |

«معرفی ماهیت واقفیان و بیان عاقبت آنان. از دیگر مواضع امام رضا (علیه السلام)، معرفی چهره ی واقعی واقفیان و بیان عاقبت و سرانجام آنان بود. این اقدام امام (علیه السلام) ضربه محکمی بر اعتبار و سابقه خوب برخی سران وقف که از بزرگان اصحاب ائمه (علیهم السلام) بودند، وارد می کرد. چنانچه گفته شد، سران وقف که معمولاً از وکلا بودند، برای انجام اموری از جمله پاسخ گویی به مردم، در غیاب امام (علیه السلام) و جمع آوری وجوهات برای امام (علیه السلام)، در شهرهای دور از ائمه (علیهم السلام)، مثل کوفه و مصر مستقر بودند.

مردم این شهرها هم به این وکلا و نمایندگان ائمه (علیهم السلام) اعتماد داشتند و شاید در وهله اول، سخنان آنان، در باب مهدویت امام کاظم (علیه السلام) را پذیرفته و یا به تردید افتاده باشند؛ ولی سخنان محکم و قاطع امام رضا (علیه السلام) که پرده از ماهیت واقعی آنان بر می داشت، می توانست راه گشای بسیار خوبی، برای مردم آن سرزمین ها باشد و آنان را از گمراهی و افتادن در دام واقفیان مصون بدارد. در ادامه دو موردی که امام (علیه السلام) به معرفی واقفیان و یا بیان عاقبت آنان پرداخته است را نقل می کنیم:

1. امام رضا (علیه السلام) در پاسخ نامه علی بن عبدالله زبیری که در نامه اش از واقفیه سؤال کرده بود، نوشت: «الواقف عاند عن الحق و مقیم علی سیئه ان مات بها کانت جهنم مأواه و بئس المصیر»؛[طوسی، اختیار معرفه الرجال، ج 2، صص755 - 756، رقم 860.] واقفی ستیزه گر و معاند حق و پایدار بر گناه است و اگر واقفی با این عقیده بمیرد، جایگاهش جهنم می باشد و جهنم بد جایگاهی است.

2. امام رضا (علیه السلام) واقفیان را که بر امامت امام موسی بن جعفر (علیهم السلام) توقف کرده و معتقد بودند که آن حضرت (علیه السلام) از دنیا نرفته، دروغ گو و حتی کافر خواند.» [رفرنس]

###

نگارش در تاريخ پنج شنبه 4 شهريور 1395برچسب:مبارزین, توسط |

«در این دوران شهید اندرزگو، روزها با لباس مبدل و با نامهاى مستعار به شهرستانهاى مختلف مسافرت مى کرد و به فعالیتهاى تبلیغى مشغول مى شد و شبها نیز در نزد ادیب نیشابورى به توسعه معلومات مى پرداخت و همزمان ، طلاب دیگر را نیز از اطلاعات علمى و مبارزاتى اش بهره مند مى ساخت . او در مشهد چندین خانه عوض کرد و نیز پنهانى به سفر حج مشرف شد. در سفر دیگرى که عازم انجام عمره شده بود خود را به نجف اشرف رساند و به زیارت امام (ره)  نائل و از انفاس قدسى این دریایى بیکران فیض ، نیرو گرفت . و سپس به سوریه و لبنان سفر کرد و بر تجربه هاى مبارزاتى خویش افزود.

در لبنان با نماینده امام (ره) در سازمان الفتح تماس گرفت و ضمن دیدن تعلیمات نظامى طرز استفاده از سلاحهاى سنگین را فرا گرفت و مقدمات وارد کردن چنین اسلحه اى را به ایران تدارک دید. تصمیم برای ترور محمدرضاشاه سید پس از بازگشت به ایران همزمان با اوجگیرى انقلاب اسلامى تصمیم به نابودى شاه گرفت . لذا با یک برنامه 6 ماهه ، رفت و آمدهاى شاه را تحت نظر گرفت تا بتواند با وارد کردن مواد منفجره از فلسطین ، هدف خود را پیاده کند، لیکن در این امر توفیق نیافت ، لذا دست به کار شد، تا به کمک شخصى در داخل کاخ سلطنتى به این مهم دست یابد که با رویداد شهادتش توفیق اجراى آن را از دست داد.» [رفرنس]

###

نگارش در تاريخ شنبه 23 مرداد 1395برچسب:دین, توسط |

«جواني نزد شيخ حسنعلي نخودكي آمد و گفت :

سه قفل در زندگي ام وجود دارد و سه كليد از شما ميخواهم؛

قفل اول اين است كه دوست دارم ازدواج سالم داشته باشم؛

قفل دوم؛ دوست دارم كارم پر بركت باشد؛

قفل سوم هم دوست دارم عاقبت به خير بشوم.

شيخ نخودكي فرمود :

براي قفل اول نماز را اول وقت بخوان.

براي قفل دوم نمازت را اول وقت بخوان.

و براي قفل سوم نمازت را اول وقت بخوان.

جوان عرض كرد سه قفل با يك كليد!؟

شيخ نخودكي فرمود : نماز اول وقت شاه كليد است.»

نگارش در تاريخ شنبه 17 مرداد 1395برچسب:مبارزین, توسط |

«آیت الله سید محمد حسین فضل الله با کوله باری از تجربه فکری و فرهنگی که در نجف اندوخته بود به لبنان برگشت. به محله فقیر نشین نبعه رفت. از ایام نجف با فقر و فقرا خو کرده بود. گاه مساعدت مالی استادش آیت الله حکیم را به مردم فقیر می رساند و با جدیت و پشتکار الگویی از اسلام را که می توانست هم در حوزه منازعات فلسفی و هم در عرصه اقتصاد حرف های تازه ای برای گفتن داشت، به جوانان عرضه می کرد.

آزادی موجود در فضای سیاسی و اجتماعی لبنان، این امکان را فراهم می کرد تا هر کس هر ابتکاری که در توان دارد رو کند و طرحی را که می خواهد در اندازد. یک دهه پیش از او امام موسی صدر در لبنان درخشیدن گرفته و به محوریت سیاسی و اجتماعی شیعه تبدیل شده بود...

آیت اللَّه سید محمد حسین فضل اللَّه در سال 1354ق در نجف اشرف و در خانواده ای روحانی دیده به جهان گشود. وی تحت اشراف پدرش سید عبدالرئوف فضل اللَّه، از مراجع مذهبی شیعه، مراحل تربیت و تعلیم را به شیوه ای که در آن زمان مرسوم بود، گذراند.»  [رفرنس]

نگارش در تاريخ دو شنبه 11 مرداد 1395برچسب:مبارزین, توسط |

«فخرالدین حجازی سال ‌۱۳۰۸ در شهر سبزوار متولد شد. وی با نوشتن مقالات سیاسی در نشریه «اسرار شرق» و هفته‌نامه «جلوه حقیقت» با وجود محدودیت‌ها و محرومیت‌های بسیار به دفاع از حق و مبارزه با حکومت پهلوی پرداخت.

همزمان با اوج‌گیری فعالیت جمعیت فدائیان اسلام، همکاری خود را با یاران شهید نواب صفوی آغاز کرد و در سال ۱۳۳۹ از طریق سخنرانی در کنار بارگاه امام رضا (ع)، دامنۀ مبارزات را علیه حکومت پهلوی وسعت بخشید. وی در سال ۱۳۴۷ موسسه علمی و اسلامی بعثت را برای انتشار کتاب‌های اسلامی در تهران تاسیس کرد.

فخرالدین حجازی پس از پیروزی انقلاب اسلامی با کسب بیشترین آرای مردم تهران به مجلس شورای اسلامی راه یافت و سه دوره نماینده بود. بهمن‌ماه سال ۱۳۸۲ نشان درجه‌ دو تعلیم و تربیت به وی اعطا شد. این سخنران مذهبی دهه‌های۱۳۳۰ تا۱۳۶۰، سی‌ام اردیبهشت سال ۱۳۸۶ درگذشت.

«درباره پیامبر و قرآن»، «نقش پیامبران در تمدن انسان»، «زندگی امام حسین(ع)»، «بلال، سخنگوی نهضت پیامبر (ص)»، «استعمار آمریکا و حکومت‌ها»، «جنگ از دیدگاه نهج‌البلاغه»، «توحید انقلاب اسلامی ایران در برابر آمریکا»، «انقلاب، جنگ و صلح»،‌ «فتح فاو»، «استعمار آمریکا و حکومت‌ها»، «نقش و نفوذ صهیونیسم در اروپای غربی» و... از جمله آثار منتشر شده فخرالدین حجازی‌اند.» [رفرنس]

نگارش در تاريخ دو شنبه 11 مرداد 1395برچسب:دین, توسط |

###

نگارش در تاريخ شنبه 2 مرداد 1395برچسب:دین, توسط |

«نقل است که عالمی، تفسیری بر قرآن نوشت و به سلطان زمانش آن تفسیرش را اهدا کرد و این تفسیر، تفسیر خوب و مبسوطی نیز بوده است و آنگاه، چشم‌داشتی داشت که سلطان به او کمکی کند ولی سلطان کمکی نکرد، این فرد شروع به گله و شکوه کرد که من یک عمر کار کردم و این تفسیر را نوشتم و به تو اهدا نمودم ولی تو به من توجهی نکردی و در مقابلش کمکی به من روا نداشتی، آن سلطان نیز که آدم زرنگی بوده است، گفت تو اینهمه تفسیر نوشتی در ذیل آیه «ایّاکَ نَعْبُدُ وَ ایّاکَ نَسْتَعین»، چه نوشتی؟

ما خوب سخن می‌گوییم و خوب می‌نویسیم اما در مقام عمل، به شرک می‌افتیم، «ایّاکَ نَعْبُدُ» یعنی فقط تو را عبادت می‌کنیم و «ایّاکَ نَسْتَعین» یعنی فقط از تو کمک می‌خواهیم، اگر انسان به این مرحله توحید برسد موحد واقعی می‌شود.» [رفرنس]

نگارش در تاريخ 1 فروردين 1390برچسب:دین, توسط |

###

صفحه قبل 1 صفحه بعد